معرفی عضو هیات علمی

دکترای فلسفۀ علم و فناوری از دانشگاه صنعتی شریف دارم و پیش از آن کارشناسی و کارشناسی ارشد معارف اسلامی و علوم سیاسی از دانشگاه امام صادق (ع). علاوه‌بر حوزه‌های مورد علاقه‌ام، یعنی «فلسفۀ فناوری» و «فناوری و دین»، مسائل و مشکلات علوم انسانی در ایران نیز از دغدغه‌های آکادمیک من است.

 پروفایل سامانه پژوهشی

 

 گوگل اسکولار

 

اطلاعات تماس:

Rravanbakhsh@atu.ac.ir

09124020701

 

نظر من در مورد تحول علوم انسانی در ایران

سال‌هاست که اندیشمندان و پژوهشگران ایرانی علوم انسانی[1] نقدهایی جدی به وضعیت این شاخه از دانش در ایران مطرح کرده‌اند. بیشتر این نقدها را می‌توان ذیل چهار عنوان دسته‌بندی کرد که عبارتند از «به‌روز نبودن»، «ناکارآمدی»، «بومی نبودن»، و «نداشتن نگرش‌های اسلامی». بیشتر تولیدات علوم انسانی، اعم از مقالات و کتاب‌ها با به‌اصطلاح مرزهای دانش فاصله دارد و به‌وضوح از نوعی عقب‌ماندگی رنج می‌برد. علوم انسانی در ایران نسبت چندانی با مشکلات عملی و مسائل نظری کشور ندارد و به‌نظر می‌رسد دل‌نگرانی و دغدغۀ اصلی پژوهشگران علوم انسانی مشکلات و مسائل جامعۀ ایران نیست. به‌نظر می‌رسد که فاصله از مرزهای دانش و ناکارآمدی علوم انسانی از جمله عواملی باشند که سبب شده‌اند که امروز در ایران چیزی تحت عنوان علم بومی نداشته باشیم. درحالی که در رشته‌های مختلف با صفت‌هایی همچون قاره‌ای، انگلوساکسون، فرانسوی، آلمانی، کنفوسیوسی، آمریکای لاتین و غیره مواجه می‌شویم، مکتب، سنت، و دیدگاهی با صفت ایرانی در سطح جهان شناخته شده نیست. و در نهایت، با توجه به مسلمان بودن اکثریت ایرانی‌ها و حضور و بروز آموزه‌های اسلامی در لایه‌های مختلف جامعۀ ایرانی یکی از ارکان تولید علم بومی نگرش‌های اسلامی و بهره‌بردن از منابع وحیانی اسلامی است که این امر نیز مورد غفلت قرارگرفته است و از جمله نقایص علوم انسانی در ایران است.[2] من رفع این نواقص چهارگانه را به‌طوراجمالی تحول علوم انسانی می‌نامم.

به‌نظر من نخستین و یکی از موثرترین کارهایی که باید برای رفع این نواقص در محیط دانشگاهی انجام داد ایجاد سازوکاری برای داوری آثار علمی از لحاظ مولفه‌های چهارگانه است. استدلالم برای این مدعا این است که نقد علمی به عنوان یکی از ارکان اصلی نهاد علم، نقشی حیاتی در پیشرفت دانش دارد. ارزیابی و داوری آثار علمی که نوعی از نقد محسوب می‌شود، امروزه اهمیت فراوانی یافته و در اعتبارسنجی مجلات و مؤسسات علمی نقشی اساسی ایفا می‌کند. مؤسساتی که با جدیت و دقت بیشتری به ارزیابی و داوری تولیدات علمی می‌پردازند، اعتبار بیشتری در اجتماع علمی[3] کسب می‌کنند و در پیشرفت علم سهم بیشتری دارند.

تحول در علوم انسانی نیز به شدت به ارزیابی و داوری آثار علمی وابسته است. تا زمانی که تولیدات علمی در حوزه علوم انسانی از منظر تحولی به صورت جدی و نظام‌مند مورد ارزیابی و داوری قرار نگیرند، نمی‌توان به تحول این علوم امید داشت. در حال حاضر، آثار تولید شده در علوم انسانی، اعم از کتاب، مقاله، طرح پژوهشی، پایان‌نامه و درس‌نامه، به صورت جدی و نظام‌مند از جنبۀ تحولی ارزیابی نمی‌شوند. از این رو، انتظار تغییرات مهم در وضعیت فعلی تحول علوم انسانی غیر واقع‌بینانه است.

 

 


[1]  بسته به اینکه کدام یک از تقسیم‌بندی‌های دانش را ملاک قراردهیم، علوم انسانی یا انسانیات (Humanities) می‌تواند از علوم اجتماعی (Social Sciences) متمایز شود یا آن را دربربگیرد. در این متن ما صرفاً برای اختصار از «علوم انسانی» استفاده می‌کنیم و منظورمان همۀ رشته‌های دانشگاهی است که ذیل علوم انسانی و علوم اجتماعی قرار می‌گیرند.

[2] ناگفته نماند که مباحثی مفصل و چالشی پیرامون امکان تحقق دانش بومی در جریان است که با توجه به هدف این نوشته به آن‌ها نمی‌پردازیم.

[3] scientific community